2.18.5 Shoghi Effendi’s Virtues
Subhi’s Payam-i Padar, PP. 143-146: The subject alleged to be a frequenter of men of magnificent physique and virility, a pervert who craved to be consorted with, a hermaphrodite requiring surgical operation to determine his sex, and a gloater over inflicting pains on kith and kin.

Subhi alleges to have been an eyewitness on several occasions to performance of such indecent acts and on one occasion particular occasion he states to have been challenged by the subject to put his virility to the test and to pass muster.

“Shoghi Effendi was possessed of peculiar nature and habit which cannot be properly described; his manly disposition was inconsiderable; he was continually desirous of cultivating friendship, and associations, with robust men and youth!.”

“Shoghi Effendi, Dr Ziya Baghdadi and Subhi get up a party at night at Acre at which jokes were cracked. Subhi absented himself from the room on business. On return he found the couple in compromising circumstances “with Dr Ziya Baghdadi having committed an indecent act” …

Taken aback” Subhi said : “Doctor! What is this business you have been doing?” Shoghi Effendi turned the face toward me” and said: “If you are also a man, prove yourself a male!!”

“I have heard such remarks from, and have witnessed such scenes of, Shoghi Effendi on several occasions.”

« در میان نواده های عبدالبهاء در روز های نخست من با شوقی آشنا شدم و او دارای سرشت و نهاد ویژه ای بود که نمیتوانم درست برای شما بگویم. خوی مردی کم داشت و پیوسته میخواست با مردان وجوانان نیرومند دوستی و آمیزش کند! شبی با او و دکتر ضیاء بغدادی فرزند یکی از بهائیان نامور که در آمریکا کارش پزشگی بود در عکا گرد هم بودیم و شوخی هائی که جوانان یکه میکنند میکردیم، در میان گفتگو من برای کاری از اطاق بیرون رفتم و بازگشتم، در بازگشت دیدم دکتر ضیاء کار ناشایست کرده ... من بر آشفتم و گفتم : دکتر این چه کاری است که میکنی؟
شوقی رو به من کرد و گفت « اگر تو هم داری نشان بده ! » مانند این سخنان و کارها چند باز از او شنیدم و دیدم و دریافتم که باید کمبودی داشته باشد. هرچند از یاد آوری این سرگذشت شرمنده ام و میدانم که نباید جز به ناچاریی این سخنان راگفت ولی چون نیازمندی دارم که شوقی را خوب بشناسید و بدانید همانند این گونه مردمان کم و کاست دارند »


Shoghi Effendi may be categorized “in the category of “hermaphrodites”, in whom opposite qualities are embodied, …. “requiring surgical operation” for adjustment.

Shoghi Effendi has “no feeling, attachment or devotion” for father, brother, sister, mother or friend. He “issues orders which no sane man would give.”

« چنانچه نمیشود اینها را نه در برج مردان گذاشت و نه از زنان به شمار آورد. نه بویه و دلبستگی و مهرورزی زنان را دارند و نه خرد و هوشیاری و مهربانی مردان را. در اینگونه آدمها دلبندی های ویژه ای است که دشوار است انسان به آن پی ببرد. نمیدانم شنیده اید که گاهی کرت پزشگی مردی را روی تخت میخواباند و با کنش های پزشگی او را زن میکند و یا با وارونه زنی را مرد مینماید و هم آدمی که پیکره مردی دارد ولی نارس است و دارای خوی زنان است میشود که بر نیرومندی مردیش افزود.
ای کاش در جوانی شوقی بکرت پزشگ دانائی برمیخورد و عیارش یک پهلوی میشد اینکه میبینید نه دلبستگی به پدر دارد و نه اندوه برادر و خواهر میخورد نه رنج مادر را در پرورش و نگهبانی خویش به یاد می آورد و نه دوستان جان فشان را سپاسگذار است!
فرمانها میدهد که کار خردمند نیست، بهانه ها میگیرد که از هوشیاری به دور است همه از آنجا سرچشمه میگیرد


Awara’s Kashf-al-Hiyal, Vol. II, 2nd impression, PP. 84-85 and P. 166; Vol., III 3rd impression, PP. 212-213: Similar allegations; the subject a playboy:

« و ان امرالله کان مفعولاُ چهل روز از فوت ( عباس ) افندی گذشت و ایام عزا منتهی گشت و هنگام شادی و دامادی شوقی رسید. شوقی و مادریک ما شوقی! همان شوقی که اگر تمام نسبتها قبل از بلوغش با وجود شواهد و امارات کذب باشد امور بعد از بلوغش صادق و ثابت زیرا صدها بلامذه بیرون که ناظر بوده اند حاضرند که بگویند که او در بیرون تحصیل نمیکرده است تنها آرزویش این بود که در حوزة تئاتر بلیط فروش خانمها باشد و تنها توجهش این بود که قلب خانم را متمایل کرده با او برقصد و بالاخره بر اثر اینگونه تحصیلات از امتحانات تحصیلات مدرسه باز مانده و ساقط و رفوزه  شد و در دستش گال ( جرب سودا ) پدید گشت و تامدتی معالجه میکرد و با دستکش جیر میگشت! .... شوقی و ما ادریک ماشوقی! همان که در آکسفودر هم مانند بیروت موفق به دیپلم نشد و همان شوقی که رفیق کلاسش گفت چرا توجه در تحصیلات خود ندارید گفت تحصیل برای چیست ؟ مقصود از تحصیل مدرسی حصول نان است و نان من پخته و آماده است! و همان شوقی که فقط یکبار در مجلس شانزده نفری لندن خواست صحبت کند مس روز تبرک وسط نطقش برخاست و گفت عزیزم شوقی بیشین مردم میل ندارند حرفهای شما را بشنوند و خوابشان برده است و آن پیرزن  هفتاد ساله رشته را از دست او گرفته خودش صحبت کرد »

ضمیمه پنجم
کشف الحیل جلد دوم چاپ دوم صفحات 84-85
« اگر مثلا کسی به چشم خود دید که آقای شوقی افندی با پسر میرزا باقر شیرازی اذان صبح وارد حمام خصوصی شدند و از قفاشان رفته باز به دیده خود دید و خواست آنچه را دیده است باز گوید بگویند حس در محسوسات خطا میکند و شما اشتباه دیده اید »

« عکس فوق که قشنگترین صورت! شوقی را در دورة حیاتش نشان میدهد و در موقعی برداشته شده که هنوز به مقام خدائی انام نرسیده بوده و در رقص هم تازه ورزش میکرده ولی هنوز به رتبه پیغمبری نائل نبوده که او را پیغمبر رقاص بخوانیم فقط تناسبش در اینجا تناسبی است که با مطالب صفحه 84 دارد یعنی مربوط به حمام بیرون است زیرا این پسر که با ناز و کرشمه نشسته است شوقی است و آن دو نفر که ایستاده اند یاران دلداده او پسران میرزا باقر خان شیرازی اند که در همان روزیکه بامدادان روز قضیه حمام رخ داده است به یادگار آن قضیه این عکس را گرفته اند  و آن قضیه سبب شده است که یکی از تلامذه بیرون که مبتدی بوده و بنا بوده است وارد امر شود! استنکاف کرده و تلمیذ دیگر هم که بهائی زاده بوده اعراض نموده و هردو الحمدالله در حیاتند »

« خدایشان زنده و پاینده دارد »
کشف الحیل جلد سوم چاپ سوم صفحات 213-212

 

To read more about Baha's members of family, got to the main page, select 'Bahaism -> Baha's Members of Family' and navigate through the index.

You can view next note, view previous note, go to the main page, or close this window: