Abbas Effendi's Will & Testament
Allegations against Mirza Muhammad Ali

 

6.   Allegations against Mirza Muhammad Ali

6.1  Introduction
In Baha’s evaluation Mirza Muhammad Ali is “the Most Mighty Branch”, “the Bough that has branched out from the Ancient Stock”, and “Him whom god has chosen. “ In Sir Abbas Effendi’s assessment, Mirza Muhammad Ali is “the Centre of Sedition”, “the Violator of the Covenant”, and “focal centre of hate”. In Sir Abbas Effendi’s appraisal Mirza Muhammad Ali and his partisans are “ferocious lions, revenging wolves, and blood thirsty beasts, in whose talons are held fast this wronged servant of thine [i.e. Sir Abbas Effendi]”. Sir Abbas Effendi’s Will and Testament, the Bahai World, 1926-1928, Vol. II. P. 82. Allegations preferred by Sir Abbas Effendi against Mirza Muhammad Ali are that he:

  1. setup a pretension during Baha’s lifetime;
  2. decreed or planned the murder of Sir Abbas Effendi;
  3. prepared an information in which, among other things, he accused Sir Abbas Effendi of having caused schism in Religion of Islam;
  4. tampered with the book.

A list of Abbas Effendi’s allegations against Mirza Muhammad Ali: Descriptions of the columns are as follows:

Text of the allegationSerial NumberPage Number in WillNumber of allegation

« و حال آنکه خود حیا ننموده و در ایام مبارک ادعا نموده و جمال مبارک به رد ادعای او فرمودند و الان ادعای او و خط و ختم او موجود »

161

« چه انحرافی شد از فتوای بر قبل؟ میثاقش که مسئول بأیة من یدعی قبل الاکفا شده »

262

« و همچنین مرکز بغضاء در فکر قبل عبدالبهاء بود و این به خط میرزا شعاع که در طی این وصیت است ثابت و واضح و محقق که به کمال تدبیر در صدد قتل هستند و این نص عبارت میرزا شعاع در مکتوب است که مرقوم داشته « هر آن مسبب این اختلاف را نفرین میکنم و به رّب لایرحمه ناطقم و امیدوارم به زودی مظهر بیعت ظاهر شود اگر چه ظاهر شده و به غیر لباس مشهور نمیتوانم زیاده شرح دهم » مقصود از این عبارت آیه مبارکه من ادعی قبل الألف است ملاحظه شود که چگونه در صدد قبل عبدالبهاء هستند از کلمه نمیتوانم زیاد شرح دهم به فراست بفهمید که چه تمهید و تدبیر در این خصوص نموده اند که زیاده اگر بیان نمایند شاید ورق به دست افتد و تن تمهید و تدبیر بهم حورد این عبارت مجرد ؟ است که در این خصوص قرار و تدبیر لازم تحقق یافت »

282

چه انحراف اخبث از اتفاق با اعدای الهی و بیگانگانست که چند ماه پیش بالاتفاقه ناقض میثاق با ؟ ؟ ترتیب داده اند و از افتراء و بهتان چیزی باقی نگذاشتند و عبدالبها را نعوذ بالله عدو حبائل و بدخواه مرکز سلطنت عظمی گفتند و از این قبیل مختریات عدیده شدیده بسیار و حکومت شهریار را سبب تشویش افکار گشتند نهایت تفتیش از مرکز حکومت اعلیحضرت شهریاری آمد و مخالف عدل و انصاف تاجداری که بلکه در نهایت اعتساف تفتیش کردند یعنی بد خواهان همه هیئت را احاطه نمودند و مضون لائحه را بلکه زیاده شرح و تفصیل دادند و آنان نیز من دون تحقیق تصدیق کردند که معاذالله این عبد علمی در این مدینه افراخت وناس را باجتماع زیر علم دعوتی نمود و تأسیس سلطنت جدیده کرده و در کوه کرمل قلعه انشا نموده و جمیع اهالی این صفحات را تابع و مطیع کرده و دین اسلام را تفریق نموده و با مسیحیان عقد

373

پیوند نموده و معاذالله قصد آن کرده که در سلطنت عظمی رخنه کبری اندازد .. ولی چه فائده که هیئت تفتیش تصدیق این مختریات اخوی و بدخواهان نمود و تقدیم حضور پادشاهی کرد حال این مسجون در طوفان اعظم گرفتار تا اراده حضرت سلطان ایده الله علی العدل صادر گردد اما لی و اما علی »

282

مرکز نقض و قطب شقاق میرزا محمد علی چون منحرف از ظل امر شد ونقض میثاق نمود و تحریف آیات کتاب کرد

443

چه انحرافی اعظم از تحریف آیات و اسقاط آیات و کلمات است »

463

« شما میدانید که مرکز نقض میرزا محمد علی و اعوانش چه کردند یک کار این شخص تحریف کتاب است که الحمدالله کل میدانید و ثبوت و واضح و به شهادت برادرش میرزا بدیع الله که به خط و مهرش موجود و به ثبوت و این یک سیئه از سیئات او است، دیگر آیا انحرافی اعظم تر از این اخراف منصوص تصور میشود لا والله و سیئای او در ورقه مخصوص مرقوم انشاء الله ملاحظه خواهید نمود »

4223

باری ای احباء الله مرکز نقض میرزا محمد علی به سبب این انحرافات لایحصی به نص الهی ساقط گشت و از شجره مبارکه منفصل شد

49-103

« قوله تعالی و تقدس ولکن احبائی ؟ اتخذوه شریکا لنفس و فدوا فی البلاد و کانو من المفسدین: نفوسیکه تلقاء حضور بوده اند مع ذلک رفته اند و چنین سخنها اشتهار داده اند الی ان قال جلت صراحته اگر آنی از ظل امر منحرف شود معدوم صرف خواهد بود. »

15-63

« لاسم الله م ه نازل قوله جل جلاله « انا انطقنا النبیل علی فی صفره لیشهدن الناس قدرتی و سلطنتی عظمتی و کبریائی ولکن احبائی »

2  

« قل یا قوم انّ ما سوائی قد خلق بقولی انّه و امثاله من الذین اتبهم من هذا الشجر هم سحاب الرحمة و غمام الفضل و سرج الهدایة و ادلائی بین البریة ان یکونن ثابتا علی امری و انّ ربّک ما اتخذ لنفسه شریکا و لا شبیهاً و لاوزیراً و لانظیراً و ... و لا مثالاً کذلک اشرق نیّر الحکم و قضی الامر من لدی الله العلی العظیم »

3  

« انا انطقناه حین الذی ؟ من حمره ست ستین متوالیات لیکون دلیلاً علی هذا التبأ الاعظیم العظیم »

4  

لوح مبارک حضرت غصن الله الاکبر الاعظم الابهی یا الهی هذا غصن انشعب من ؟ فردانیتک و سدرة وحدانیتک ؟ یا الهی ناظر الیک و ؟ بحبل الکانک فاحفظ فی جوار رحمتک انت تعلم یا الهی انّی ما اریده الا ما اردته و ما افترته الا بما اصطفیته فانصره بجنود ارضک و سمائک و انصر یا الهی من نصره ثم افتر من افتاره و اید من اقبل الیه ثم اخذل من انکره و لم یرده ای روّ تری حین الوحی و شوقی فی اظهر امرک بان تقرد له و لمحبیه ما قدرته لسفرائک و منآئ و من حبک انک انت الله المقتدر العزیز هو الاعظم یا الهی اید عضن الاکبر علی ذکرک و ثنائک اجز من قلم > علومک و اسرارک ای رّب انّه سرع الی رضائک و صام حباً لنفسک و ؟ لامرک قدر له کل خیر نزل فی کتابک انک انت المقتدر القدیر طبی لمن استظل فی ظل غصن الله ربّه و ربّک العرش و رّب العالمین غصو کن سحاب ربیع حکمتی ثم امطر علی الاشیاء باسمی البدیع غصنی افترناک بماافتارک المختار قل الحمد الله یا اله العالمین یا عصن الاکبر قد اصطفنیاک لنصرة امری قم ؟ بدیع ؟ ؟ الاسماء ؟ علی ما یرید ان یا بحر تموج الموّاج العظیم ان افتح مدائین القلوب باسمی المحبوب العزیز امنیع قد علق کل عجل ؟ طوبی لمن فا ؟ بما اراد ربّه العلیم طولی لمن سمع ندائک و اقبل الیک حباً الله ربّ العالمین »

5  

« چه شاهدی بر بطلان این اسناد قتل به از آنکه بعد از غیبت شمس احدیت عبدالبهاء یعنی غصن اعظم سی سال متجاوز عمر کردند و بعد در نصف شبی در بیت خود بغتة عروج نمودند و کسیکه بعد از ایشان از قلم جمال به تکرار تعیین شده احتیاج آنکه ایشانرا به قتل رساند چیست؟

27 

« چقدر مستهجن است این اسناد چگونه هیئت تفتیش که امناء و از طرف سلطان عبد الحمید به تحقیق چنین امر مهمی آمده باشند میتوانند که من دون تحقیق تصدیق قول بدخواهان کنند و تقدیم حضور پادشاهی نمایند از این مرقومه پیدا است که به چه درچه اسناد آن مبالات نداشته اند »

192

Sir Abbas Effendi drew his own conclusions from his allegations, and arrogated to himself the right to sit in judgement upon ‘Him whom god has chosen’ Mirza Muhammad Ali. In his downright condemnation of the Most Mighty Branch Mirza Muhammad Ali.
The Most Great Branch Sir Abbas Effendi declared him to be a “fallen branch, severed from the Blessed Tree (of Baha)” and grounded his verdict of guilty on a truncated version of Baha’s specific provision (table above S/N 4).


Please select one of the following:
to return to the main page, or
to view the next section on this topic,
to view the previous section on this topic,
to close this window.